(خدایا!
از اینکه مامان اینجور با پیرزن همسایه همذات پنداری میکنه خیلی ناراحتم
به اون مرحله رسیده که درداش رو با اونا شیر کنه
خیلی بده این)
دیشب ع اومد اینجا
اصلا فازم به فازش نمیخوره
هیــــــــــــــــچ!
یعنی فازشو نمیفهمم بعد از اینهمه سن هنوز فاز شوخی دستی داره و من اصلا از اینجور رفتارا خوشم نمیاد
چون با این کاراش فقط میخواد سایزتو اندازه بگیره
و بعد ایراد بذاره
وگرنه با خیلی از دوستای دیگه م هیچ مشکلی راجع به شوخی دستی نداریم و خیلیم اوکی هستیم
آدما چقدر میتونن از هم دور باشن
آخه یعنی چی که از هر فرصتی استفاده میکنه تا سایزمو دستش بگیره و بعد تحقیر کنه؟
الان که یکم بزرگ شدم میفهمم دلیل خیلی از کمبود اعتماد به نفس دوران بلوغ و حسای بدم همین رفتارای اون بود
چون نقش پررنگی تو اون برهه از زندگیم داشت متاسفانه
ولی خب حالا که فهمیدم
دیگه اجازه نمیدم
در حالی که خیلی از دوستا و اطرافیانم به هیکلم غبطه میخورن
و یادمه چند بار تو خوابگاه بهم گفتن لعنتی چه هیکلی داری تو
چرا راه دور بریم ییل همیشه بهم میگه خوش به حالت و غبطه مو میخوره
بعد این نشور هر بار میخواد تحقیرم کنه
و میگه چقدر لاغری
و هیچی نداری
و اله و بله
اونجوری باشه مانکنا هم هیچی ندارن
هر چی باشه هیکلم از اون هیکل قناس تو بهتره که
عین ماله
حالا چرا عصبانی میشی بابا، کالم دون! :))))
درباره این سایت